مادر و روز مادر

ساخت وبلاگ
جمعه شب است و من نای نشستن ندارم. امروز روز خوبی بود، اما امشب ۴ تکه وسایل پلاستیکی خریدیم، شد ۹۰۰۰۰۰ تومان! با نزدیک شدن به سالگرد دزدی از خانه و دزدیده شدن تمام طلاها و سنگهایم، غمی عجیب به دلم چنگ می زند. من درآمد ندارم و خرج های بی پایان زندگی و خواسته های بچه ها، هرچند که واقعا چیز فوق لعاه ای نیستند- و ناتوانی در اجابت آنها ناراحت و کلافه ام کرده، طوری که از ته قلب گریه کردم و حالا خیلی بی‌حال و خسته ام. رزومه هایی که برای جاهای مختلف میفرستم، رد می شوند، معمولا به دلیل سن! و دوتا جایی که بهم پیشنهاد شد حقوقش آنقدر پایین بود که بیشتر شبیه جوک یا فحش بنظر می‌رسید. حق من این نیست که اینطور بی پول باشم. گاهی فکر میکنم که کاش کار قبلی را ول نکرده بودم اما واقعا آنجا ماندن قبول تمام توهین ها و تبعیض هایشان بود. چشم دیدنشان را حتی الان بعد از ۴ سال ندارم. یعنی من هم می توانم درآمد خوبی از همین خانه داشته باشم؟ + نوشته شده در جمعه سیزدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 22:13 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:05

بعله.... بعد از یکسال تنبیه پدرشوهر و مادرشوهر و با گرفتن یک قطعه زمین به ارزش تقریبی سه و نیم میلیارد... با هزار ناز و عشوه دوباره روابط را با پ.ش و م.ش شروع کرد! جاری را می گویم..... و هم تیمی مطیعشم.ش ما را راه نداد به خانه اش با این توجیه که اراذل در خانه اش حضور دارند.... حیف که انقدر این ش بی‌عرضه است! اگر مثل ب.ش باعرضه بود، تا الان حداقل ارج و قرب داشتیم....از وقتی با آنها دوباره شروع کرده دیگر حتی حالی هم از ما نمی پرسند. تمام زندگیش شده تعریف از بچه های ب.ش.انشالله که آنها برایش بیشتر فاتحه بخوانند! حالم از همه شان بهم می خورد. واگذارشان کردم به خدا . + نوشته شده در یکشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 22:24 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 15:01

شاید استراتژی ایده آلی نباشد اما تا حدودی کارساز است! این روزها سعی می کنم او را نادیده بگیرم. تا حد لزوم تعامل دارم اما نه بیشتر! در جقیقت این یک روش دفاعی است برای جلوگیری از آسیب چرا که هربار که در کنار او هستم، حتما ضربه ای از او دریافت می کنم، حالا یا کنایه است یا مسخره یا تحقیر و ...می دانم که این، شروع طلاق عاطفی بصورت جدی است اما من راههای متعددی را انتخاب کرده ام و بی نتیجه بوده. صبح ها با آنهمه سروصدایی که راه می اندازد، در رختخواب می مانم و از تماس تلفنی با او مگر در موارد ضروری اجتناب می کنم و شبها تا جایی که می شود ازش دور می مانم. غرغرها و اعتراضات را با بی تفاوتی می شنوم و گاهی هم بشدت پرخاش می کنم تا جا برود. اینطوری فاصله را حفظ می کنم. در حقیقت فکر کنم اسم این تعامل را بشود گذاشت "روابط در حد لزوم". + نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۲ ساعت 8:26 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 15:01